مقاله هنرمند كیست با word دارای 6 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هنرمند كیست با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله هنرمند كیست با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بحثی در خلاقیت
به نظر میرسد كوشش برای پیدا كردن جامعی مشترك برای انواع بسیار گوناگون هنرمند، همان اندازه بینتیجه است كه كوشش برای پیدا كردن جامع مشترك برای فعالیتهای متنوعو عقل و نبوغهای متنوع و لذیذ و آلام بسیار گوناگون لذا ما در این مبحث هرگز درصدد آن نیستیم كه یك تعریف جامع و مانع كامل ( حد تام) برای هنرمند مطرح نماییم. آنچه كه ما در این مبحث درباره « هنرمند كیست؟ » متذكر میشوین اثر هنری به هنرمند می باشد.
گروه یكم: علاقمندان و عاشقان فعالیتهای هنری میباشند كه كم و بیش قدرت درك و تشخیص اثر هنری را داشته و دارای ذوق و سلیمی میباشند كه با وسیله آن ذوق میتوانند قضاوت فطری صحیح درباره اثر هنری داشته باشند اگرچه نتوانند تفسیر و تحلیل علمی و فنی درباره آن اثر انجام بدهند. می توان گفت: اینان دستهای از هنرمندان آماتور هستند كه اگر از تعلیمتات صحیح برخوردار شوند و پشتكار درستی داشته باشند آماتور میتوانند به درجهای از هنرمندان حرفهای برسند. و این معنی همان امكان دارد كه توقف اینگونه هنرمندان در مرحله حرفهای با طول نیانجامد و با سرعت غیرعادی رهسپار مرحله هنرمندان سازنده و پیشرو گردند.
گروه دوم: هنرمندان حرفهای، اینان كسانی هستند كه فعالیتهای هنری خواه فكری و عضلانی را پیشه خود ساختهاند و با درجاتی مختلف از مهارت و هوش استعداد در قلمرو هنر اشتغال میورزند. معمولاً انگیزهها و اهداف این گروه از هنرمندان در خود تكنیك هنر تجلی می نمایند. این گروه به نوبه خود به دو دسته تقسیم میشوند:د
دسته یكم: گروه حرفهای محض كه چیزی جز همان اصول و مبانی و قضایا و هویت كار هنری كه به دست دادهاند، در دیدگاه خود ندارند. اینان اگر ابداعی هم داشته باشند جزئی بوده و توانایی سازندگیهای مهم و اساسی را دارا نیستند این گونه فعالیت در هنرمندان است كه در فلسفه امروزی مغرب زمین مشاهده می شود كه بجای اصلاح فلاسفه، اصلاح كارمندان فلسفه برای آنان شایستهتر میباشد.
دسته دوم: گروه دارای منشس ه نری افراد این گروه از هنرمندان ، عنصری فعال در درونشان به نام منش به وجود میآید كه منش هنری نامیده میشود ( همانطوریكه كه در درون گروهی از قضاوت، منش قصضایی و در گروهی از سیاستمداران منش سیاسی و در گروهی از مدیران منش میدیریت بوجود میآید) و عینكی خاص به چشمان آنان می زند تفاوت میان این دسته كه دارای منش هنری هستدئ و دئسته یكم در اینست كهخ میتوانند از حدسها و ا ستنباطات ش خصی و شم های هخنری بهره گرفته و نوآوریها داشته باشند، در صورتی ك هنرمندان حرفهای محض نمیتوانند از امور مزبور تكه در نوآوریها و ابداعات دخالت دارند، بهرهبرداری نمایند.
گروه سوم، هنرمندان سازنده و پیشرو، برای توصیف این گروه مجبوریم واحدهای را درنظر بگذرانیم كه برای هویت هنرمند سازنده و پشرو عناصر لازرم مغزی و روانی میبشند: یك ـ نبوغ كه همان استعداد سازندگی ( و به اصطلاح متداول خلافیت) است دو ـ – حسن انتخاب سه ـ معلومات لازم و كافی درباره و اقیعات مربوطه چهار ـ دقت و ظرافت درك و برقرار كردن ارتباط مناسب با موضوعطز كه در اثر هنری مطرح خواهد گشت. پنچ ـ قدرت رهایی از اصول تثبیت شده كه مانند زنجیرههای متنوع به دست و پای هنرمند پیچیده و او را از حركت بازمیدارد. این بدان معنی نیست كه هنرمندان باید اصل شكن باشد و هیچ اصلی را نپذیرد.
بلكه مقصود آن است كه یك هنرمند سازنده باید قوانین هنری را مانند آیینههایی ارائه و اقعیتها تلقی نماید كه با تفكرات محدود به عوامل درونی و برونی دیگر و هنرمندان و دانشمندان تعبیه شدهتاند و در معرض شكستن و اختلال میباشند و این یك اصل اساسی است كه واقعیات را نباید قربانی آیینهها نمود، بلكه آیینهها به قدری كه از واقعیات برایما خبر میدهدن ارزیبای باید نمود. این قدرت رهایی از اساسی ترین شروط اكتشافات علمی و صنعتی نیز میباشد.
برای دریافت اینجا کلیک کنید
تعداد کل پیام ها : 0